بسم الله
هوای شعر یکجور نمی ماند...
شعر در حال و هوای من می چرخد و باران های موسمی مدام سربه سرش می گذارند ....
شعرهای من چاییده اند در هوای بی سرو سامان باهار....
من در شهری زندگی می کنم که پروانه دستفروشی می کند
و آدمها از سرمای تنهایی شان کنار خیابان شام غریبان گرفته اند..
شمع روشن می کنند ...